آرزوهای برباد رفته
میروم ، اما نمیپرسم ز خویش
ره کجا ؟ منزل کجا ؟ مقصود چیست ؟
بوسه میبخشم ولی خود غافلم
کاین دل دیوانه را معبود کیست . . . ؟
.
.
آرزو دارم وقتی لبخند دنبال جایی برای نشستن می گردد
تو در آن نزدیکی باشی . . .
.
.
به سلامتی دریا که همه با لبش خاطره دارن . . .
آیا صبحی هم هست؟
چراغم مرده
شب من سرد و تاریک است
هرگز آتشی نخواهم کرد بپا
دست خودم نیست که می ترسم
دودش برود در چشمانم
آی آدم ها که مرا می نگرید از دور
با من از صبح بگویید که خواهد آمد
و بگویید که آیا صبحی هم هست؟
هدیه من به فرزندم
اگه یه روز فرزندی داشته باشم، بیشتر از هر اسباببازی دیگهای براش بادکنک میخرم. بازی با بادکنک خیلی چیزا رو به بچه یاد میده. بهش یاد میده که باید بزرگ باشه اما سبک، تا بتونه بالاتر بره. بهش یاد میده که چیزای دوست داشتنی میتونن توی یه لحظه، حتی بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ مقصری از بین برن، پس نباید زیاد بهشون وابسته بشه...
متن عاشقانه صندلی عشقT
سلام ای بهترینم
دلم هوای دستاتو کرده
دلم هوای اون روز آفتابی رو داره
که باهم روی صندلی عشق نشسته بودیم...
هر وقت دلم میگیره
میرم سراغ همون صندلی
هنوزم صندلی عشقم بوی تو رو داره
بوی تو رو داره
ولی افسوس...
صد افسوس...
که تو رو نداره
جمعه 22 مهر 1390 - 1:31:25 PM