خدایا من پشیمونم، آشتی؟
خدایا شاید من بد باشم ولی:
وقتی موسی اومد مناجات کرد گفت بارون نمیاد ندا رسید موسی یه نفر بین شما
خیلی سیاه و آلوده است بگو پاشه بره من رحمتم و نازل کنم... موسی اومد گفت
خدای من میگه به خاطر یه نفر رحمت من نازل نمی شه، پاشه بره... تا این حرف و
گفت گنه کاره سرش و آورد پایین، دلش لرزید، گفت خدا... یه عمر آبرو داری
کردی حالا می خوای من و رسوا کنی؟! گفت خدایا همین یه دفعه ارو هم آبرو
داری کن! تا این حرف و زد بارون شروع کرد به باریدن... مردم تعجب کردن!
گفتن موسی کسی بلند نشد بره! ندا رسید موسی ما با بنده امون آشتی کردیم!
یه لحظه! سوال کرد موسی: خدایا میشه به من بگی این بنده کی بود؟! ندا رسید
موسی وقتی گنه کار بود آبروش و نبردم، حالا که با ما رفیق شده آبروش و ببرم؟ |
جمعه 21 اردیبهشت 1391 - 9:32:04 AM