زن و شوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندند. آنها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند. زن جوان: �یواشتر برو من می ترسم� مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره! زن جوان: �خواهش می کنم، من خیلی میترسم.� مردجوان: �خوب، اما اول باید بگی دوستم داری!� زن جوان: �دوستت دارم، حالا میشه یواشتر برونی؟� مرد جوان: �مرا محکم بگیر� زن جوان: �خوب، حالا میشه یواشتر؟� مرد جوان: �باشه، به شرط این که کلاه کاسکت مرا برداری و روی سرت بذاری، آخه نمی تونم راحت برونم، اذیتم می کنه.�
روز بعد روزنامه ها نوشتند برخورد یک موتورسیکلت با ساختمانی حادثه آفرید. در این سانحه که بدلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت.
مرد از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون این که زن را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند و این است عشق واقعی!
خونده بودم قبلا ولی دوباره خوانیش بخاطر نکته ی جوانمردانش خال از لطف نیست.....سپاس دوست من
45282 بازدید
4 بازدید امروز
32 بازدید دیروز
66 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian