نگاهم کن
سلام علاقه جان
بیدار شو - از اینهمه خواب فاصله
پنجره را باز کن رو به سلام تابستان
به عطر سبز سیب و طعم سرخ گیلاس
بوته ها سبزتر شده اند
شکوفه ها - میوه .....
پرستوها بیرون آمده اند
خوشه های گندم به نجابت سرخم کرده اند
قرار ، قرار بیداری بود
بیدار شو گلم!
من هنوز در حوالی نگاه معصوم شبنم
دلواپس لبخند آفتابم!!
روی حوصله باد ، تنها برای تو - شعرهایم را سنجاق می کنم
تو که نباشی
هیچ رویایی به ضیافت تر باران نخواهد رفت
هیچ خیالی روی بال رنگین ستاره اوج نخواهد گرفت
نگاهم کن
گلم
علاقه همیشه و هر روزه ام
دلم آن ارتفاع را می خواهد
آن گرمای خزیده به زیر پوست پرواز را
که طعم همیشه بهار چشم هایت را دارد
نگاهم کن
که هرنفس رد تمنایی می شود
و هر لب آوایی
گلی نوشت: پایت همواره خیس از شبنم عشق
ته نوشت: در زاویه تاریک زندگی...گلهای سفید قالی را آرام به هم گره می زنم
و به خدا می سپارم تمام مناجات های نشسته در کنار دل تو را...
بهانه نوشت: می دانی تمام که می شود نگاه تو، کودکی را می مانم که تمام می شود
آبنباتش ....که از آن ابنبات شیرین وخوشمزه تنها مانده است چوبش ودستانی چسبناک....
دوشنبه 18 تیر 1391 - 7:01:40 PM